بررسي ديدگاه سيد قطب در ارتباط با «تفسير علمي»قرآن(1)


 

نویسنده: کرم سياوشي1




 

چکيده
 

در قرآن کريم آيات متعددي به مباحث آفاقي و طبيعت فراروي بشر از قبيل آسمانها و زمين و ديگر موجودات و چگونگي آفرينش و کنش آنها مي پردازند. از سوي ديگر از برخي از تعابير اين کتاب آسماني نيز چنين برمي آيد که قرآن مشتمل برهمه ي علوم مورد احتياج بشر است. براين اساس ديدگاه هاي مختلف و متعارضي شکل گرفته است .
سيد قطب که از متفکران و مفسران معاصر است ضمن تبيين جهت گيري حقيقي و رسالت نخستين قرآن، و بيان نسبت علم با قرآن قاعده متيني در نحوه استفاده از دستاوردهاي علمي و تجربي بشر در تفسير پاره اي از نصوص قرآن بنا نهاده و جهت گيري هاي افراطي و تفريطي ناصواب را در اين باب طرد نموده است. ما در اين مقال در صدد ترسيم اين ديدگاه هستيم .
کلمات کليدي :تفسير عصري- تفسير علمي-اعجاز علمي- سيد قطب في ظلال القرآن .

1ـ بررسي ديدگاه سيد قطب2در إرتباط با «تفسير علمي» قرآن
 

1-1تفسير علمي چيست؟
 

تفسير علمي يکي از أبعاد تفسير عصري به شمار مي آيد؛گواينکه برخي آن دو را مرادف يکديگر دانسته، از آنجا که با ارائه ي تفسير علمي از قرآن مخالف بوده اند لذا تفسيرعصري را نيز ردّ نموده اند.3اما اگر اين ديدگاه را دقيق ندانيم«که نمي دانيم» بدون شک تفسير علمي، بخش ارزشمندي از تفسير عصري به شمار مي آيد .
ارائه تعريفي دقيق از تفسير علمي، آسان به نظر نمي رسد؛ چه، با توجه به انگيزه هاي مختلفي که در ارائه ي اين نوع از تفسير وجود دارد تعريف تفسير علمي نيز مختلف و متنوع خواهد بود. از اين رو، برخي تفسير علمي را عبارت از :«تفسير آيات قرآن در پرتو کشفيات علمي مي دانند». برخي ديگر،«ارتباط دادن حقايق علمي ثابت شده توسط علوم هستي شناسي و طبيعت شناسي را به معاني آيات قرآن، برطبق دلالت مشهور و معهود معاني لغات، تفسير علمي ناميده اند ».».4
دکتر عدنا زَرزور، إستناد به حقايق علمي تجربي و نظريات آن در شرح آيات مربوط به طبيعت و انسان را تفسير علمي ناميده است.5عده اي ديگر تفسير علمي را استخراج دانش هاي گوناگون و آراي مختلف علمي از آيات قرآن مي دانند.6

1-2-مدعيان تفسير علمي
 

به هر حال تفسير علمي از جمله رويکردهاي تفسيري به قرآن است که از گذشته هاي دور تا هم اينک با انگيزه هاي مختلف شکل گرفته است. ظاهراً «غزالي»نخستين فردي است که در اين باره به طور مبسوط و جدّي سخن گفته است.7دو کتاب :«احياء علوم الدين»و«جواهر القرآن»مشتمل بر سخنان و دريافت هاي علمي وي از آيات قرآن است. استدلال غزالي در اين باره آن است که :«افعال »و«صفات»خداوند در برگيرنده ي همه ي دانش ها مي باشند و از آن جا که قرآن شرح ذات، افعال و صفات خداوند است پس مشتمل برهمه ي دانش هاست!از اين رو، علومي چون پزشکي، أختر شناسي، هيأت ، تشريح، سحر، طلسم و ..همه در قرآن يافت مي شوند و فراتر از آن، علومي در قرآن موجود است که انسان قدرت درک و احاطه برآنها را ندارد و تنها فرشتگان از آن علوم بهره مندند!8وي با ذکر روايتي از ابن مسعود که براساس آن قرآن مشتمل بر علوم اولين و آخرين است !9
در صدد تاييد و تصديق ديدگاه خويش برآمده است. پس از او «سيوطي»قرآن پژوه شهير نيز براين راه رفته و با استناد به آياتي از قرآن،10و پاره اي از روايات و با اشاره به سخنان برخي از مفسران، تأکيد مي کند که همه ي علوم از جمله علومي مانند:طب، هندسه، جبر و مقابله، صنعت و...از قرآن قابل استنباط است.11پيش از سيوطي، نيز «فخر رازي»آيات قرآن را با علوم رايج زمان خود تطبيق داده و بحث هاي علمي و فلسفي فراواني در تفسير آيا ت ارائه نموده,؛ تا آنجا که برخي به سبب گشاده دستي وي در اين أمر، تفسير کبير او را شامل هر چيزي جز تفسير قرآن دانسته اند!12گو اينکه وي همچون دو عالم پيشين، معتقد نيست که جزئيات علوم رياضي، طبيعتي و طب در قرآن موجود است؛ بلکه اعتقاد وي براين است که :إستعانت از اين علوم در فهم آياتي که ما را به قوانين کلّي طبيعت و خلقت رهنمون مي سازند لازم است.13
تفسير علمي در دو قرن أخير، متأثر از تحولات عظيم و سريعي که دانش بشري در پي داشته، دچار تحوّلي عميق گرديده و به جاي تطبيق هاي خُنک و ضعيف غزّالي و سيوطي، به تبيين حقايق و قواعد استوار و قطعي علمي موجود در آيات قرآن و در نهايت به ارائه ي نظريه ي «إعجاز علمي»قرآن منجر گرديده است . اکتشافات و اختراعات علمي و صنعتي غرب که در پرتو نگرش عقلي و تجربي به امور و کنکاش و کنجکاوي هاي مستمرّ رخ داده است، سبب پيدايش نظريات و حقايق علمي جديدي در إرتباط با هستي و در رابطه با آفرينش انسان گرديده است. همچنين برخي از نويسندگان ، مفسران و انديشمندان مسلمان در دوره ي إحياي انديشه ي ديني -که همزمان بود با دوران شکوه، عظمت و رونق علم و عقل در اروپا-تلاش کردند براي زدودن شبهه ي :«تعارض علم و توسعه ي مادّي و صنعتي با دين»،به تطبيق و همسان سازي آيات قرآن با نظريات و يافته هاي علمي بپردازند!و چنين وانمود کنند که قرن ها پيش از دست يابي دانشمندان غربي به قواعد و حقايق علمي، در نصوص ديني به اين قواعد و رموز اشاره شده است؛14گر چه مسلمانان خود از درک و دريافت آن غافل يا عاجز بوده اند !
اين نگرش تا بدانجا پيش رفت که قرآن «يکسره» کتاب علم و پيشرفت مادّي معرفي گرديد و «إعجاز علمي » يکي از مهمترين أبعاد إعجاز آن دانسته شد،15إنطباق علم و عقل با وحي و قرآن ضروري شمرده شد ودين حقيقي آن ديني معرفي گرديد که از «علم»جدا نباشد و -برادرانه -در کنار آن قرار گيرد!16
حرکت تفسير علمي در آغاز از مصر شروع شد؛ چه اين کشور در جوار ملل متمدن و توسعه يافته قرار داشت و پيش و بيش از ديگر جوامع اسلامي با تمدن و رونق علمي غرب آشنا شده بود. لذا دانشمندان مصري در مقالات و کتب خويش به تفسير علمي آيات مي پرداختند؛ چنانکه نگارش تفسير «الجواهر»از شيخ محمد طنطاوي جوهري، اوج اين شيوه از تفسير نگاري محسوب مي گردد. البته آثار عالماني ديگر نيز چون :کواکبي،17اسکندراني،18عبدالرزاق نوفل و ..که پس از آن به نگارش در آمده اند از اهميّت بسياري برخوردار مي باشند .

3-1مخالفت با تفسير علمي
 

إفراط، غلو و تکلّف پاره اي از نويسندگان تفسير علمي، موجب گرديد تا از گذشته هاي دور در برابر اين نوع از تفسير، مخالفاني وجود داشته باشد و به انکار و ردّ آن پرداخته شود. ابواسحاق شاطبي(م790 ه)قديمي ترين مخالف تفسير علمي است . وي دلايل مدافعان تفسير علمي را مطرح نموده و به نقد و ردّ آنها پرداخته است. او در اين باره اظهار مي دارد:«مفسران تفسير علمي با إدعاي وجود همه ي علوم در قرآن، از حدّ خود پا فراتر نهاده اند!در حالي که «سلفِ صالح»چنين إدعايي نداشته اند؛ زيرا قرآن براي بيان أحکام و تکاليف ايماني، معرّفي آخرت و مسايل جنبي آن امده است ».
وي آيه ي شريفه :
[....و نَزَّلنا عَليکَ القرآنَ تبياناً لِکلّ شيءٍ...]نحل /89
را که طرفداران تفسيري علمي براي اثبات ادعاي خود، بدان استناد مي کنند مربوط به «تعبد و تکليف»مي داند؛ به اين معنا که قرآن بيانگر همه چيز، صرفاً در اين موضوع است و نه بيش از آن، همچنين او مقصود از «کتاب»را در دو آيه ي :
[...و لا رَطبٍ و لا يابِسٍ إِلّا فِي کتِابٍ مُبينٍ]أنعام/59
[...ما فَرطنا فِي الکِتاب مِن شَيءٍ....]أنعام/38
«لوح محفوظ»مي داند و نه قرآن کريم.19
ديگر مخالفان تفسير علمي همچون :أمين الخولي، محمد حسين ذهبي، عبدالعظيم الزرقاني، شيخ محمود شلتوت، عايشه عبدالرحمن بنت الشاطي و ...نيز دلايلي براي اين مخالفت خويش، ارائه داده اند.20

4-1-ديدگاه ميانه
 

در اين بين، جمع کثيري از مفسران قرآن و انديشمندان مسلمان أعم از شيعه و اهل سنت، به دور از إفراط و تفريط موجود در طرفداري از تفسير علمي يا مخالفت با آن، راه حدوسطي را برگزيده و در رابطه با ارائه ي تفسير علمي از قرآن قايل به تفصيل شده اند؛ به اين معنا که برخي از أشکال اين نوع از تفسير را پذيرفته و برخي ديگر از آن را طرد نموده اند .
برخي از اين عالمان عبارتند از : محمد رشيد رضا، محمد حسين طباطبائي، احمد امين، حسن البنا، سيد قطب، ناصر مکارم شيرازي، محمد غزالي، محمد رجب البيّومي، يوسف قرضاوي، محمد باقر صدر، مرتضي مطهري، محمد هادي معرفت و...
اينان بر خلاف أفرادي چون : غزالي، فخر رازي، سيوطي، طنطاوي، و ...که در صدد إستخراج همه ي علوم از قرآن بودند!و بر خلاف أفرادي چون : سر سيد احمد خان، محمد عبده، عبدالرزاق نوفل و ..که در صدد تطبيق و تحميل نظريات و قواعد علمي برآيات قرآن بودند! استفاده از مباحث و نظريات قطعي علوم را در صورت متناسب بودن با ظواهر آيات قرآن جهت بسط و توسعه ي مدلول آيات قرآن و کشف معاني مجهول و حقايق جديد، ضروري دانسته و آن را چون ديگر آگاهي ها و مقدّمات لازم براي تفسير قرآن، به شمار آورده اند .
البتّه اين دسته از مفسران و انديشمندان، هدف حقيقي و أساسي قرآن را هدايت انسان و خارج کردن وي از ظلمات به سوي نور، و فراهم کردن سعادت دنيا و آخرت براي او مي دانند نه بيان مباحث و قواعد علمي؛ چه در غير اين صورت، قرآن کريم که براي دستگيري از همه ي بشريت- با وجود تفاوت آنها در انواع آگاهي ها- نازل شده است به يک کتاب تخصصي تبديل مي گردد که صرفاً بايد توسط عدّه اي متخصص در انواع و اقسام علوم مطالعه، تدريس و بررسي شود! و در اين صورت از انجام وظيفه ي بزرگ و اصلي خود که انسان سازي، حيات بخشي و هدايت گري است، باز مي ماند. از اين رو، اين أفراد جهت استفاده ي مفيد و أثر بخش از علوم طبيعي و تجربي و نظريات و فرضيه هاي آن در تفسير قرآن به هنگام ضرورت ، معيارها و قواعدي را در نظر گرفته و رعايت شرايطي را ضروري دانسته اند.21

1-4-1ديدگاه سيد قطب درباره ي تفسير علمي
 

از ديدگاه مفسّر في ظلال القرآن، قرآن کتاب علم نيست؛ همچنان که کتاب حکومت ، اقتصاد و فقه نيز نمي باشد. قرآن کتاب حرکت، زندگي و سازندگي است و حوزه ي فعاليّت آن عبارت است از انسان و اعتقاد، انديشه، احساسات، رفتار، روابط و تعلّقات مربوط به انسان؛ لذا جز در موارد اندکي به بيان حقايق علمي نپرداخته 22و اشاره ي قرآن به طبيعت و پديده هاي آن و به قوانين و سنن حاکم بر هستي، نيز تنها به تناسب هدف و مخاطبان اين کتاب آسماني و به قصد تبين غايت، حکمت، هدف و نظم موجود در نظام آفرينش مي باشد؛23لذا اين آگاهي ها از آن جهت که جايگاه و موقعيت انسان را در هستي، و نسبت او را با خداوند مشخص مي کنند، از اهميّت به سزايي برخوردارند و از ارکان انديشه ي اسلامي در إرتباط با هستي به شمار مي آيند.24
سيد قطب قرآن را در موضوع خود کتابي کامل مي داند. وي موضوع قرآن را عبارت از «انسان» مي داند؛ امري که بسيار برتر و بزرگتر از علوم مختلف است؛ زيرا تحقيق و تجربه و تطبيق از خواص عقل انساني است و انسان مي تواند علوم و دانش ها را از طريق آن کشف کند و از آنها بهره ببرد. براين اساس سيّد قطب معتقد است: قرآن در صدد آفرينش انديشه، نظام و جامعه ي ويژه اي است . در صدد آفرينش امتي ويژه در زمين است که نقش رهبري بشريت را برعهده گيرد! امتي نمونه و بي نظير که زندگي نمونه و بي نظيري را شکل دهد!لذا قرآن برخلاف نظر برخي از پيروان متعصب آن، و نيز برخلاف نظر طعنه زنندگان بر آن-که در صدد يافتن مخالفتي در آن با علوم تجربي و طبيعي مي باشند - کتاب نجوم ، شيمي، پزشکي و ديگر علوم تجربي نيست؛ و در جايگاهي برتر از اين معلومات جزئي مي نشيند. وظيفه ي قرآن اين است که تصوري کلّي از هستي و از چگونگي ارتباط آن با آفريننده اش، و نيز از وضعيت انسان در اين هستي و چگونگي ارتباط او با پروردگار، ارائه دهد؛ تا در پرتو اين تصور، نظامي برپا گردد که به انسان اجازه مي دهد: همه ي توانايي هاي خود «از جمله توانايي عقلي اش » را به کار گيرد و در حدود مجاز بشري به بحث و بررسي علمي و به تجربه و تطبيق بپردازد و به نتايج مورد نظر خويش دست يابد.25
بر طبق اين نظر، مخاطب قرآن نه فقط عالمان که همه ي مردم در همه زمان ها أعم از بي سواد و با سواد، شهري و روستايي و صحرانشين مي باشند، و فرد مکتب نرفته با دانشمند علم نجوم و عالم طبيعي دان و آگاهان ديگر علوم همگي با هم مخاطب قرآن به شمار مي آيند.26
در اينکه که چگونه خداوند با يک بيان واحد درباره ي پديده ها و ابعاد هستي ، ، همه ي انسانها را -در هر سطحي از علم و آگاهي ...به طور همزمان مورد خطاب خويش قرار داده و از سوي ديگر، اين بيان واحد، همزمان براي همه ي انسان ها برهان و دليلي بر وجود خداوند و بر ضرورت تمسّک و تعهد آنها به برنامه ها و احکام وحياني به شمار مي آيند؟ مفسر في ظلال چنين عملکردي را به انعطاف نصّ قرآن نسبت مي دهد؛ و معتقد است : قرآن زبان علمي خاصي ندارد. زبان قرآن طبيعت است با مناظر آشنا و محسوس و در دسترس آن. قرآن حقيقت تدبير، تقدير، نظم و عظمت آفرينش را با اشاره به آن بخش از مظاهر هستي که برهمگان مشکوف است، مي نماياند؛27چشم أندازهايي که براي هر کس و در هر جا و هر زمان قابل رؤيت است، و به هر زباني خوانده مي شود و با هر وسيله اي إدراک مي گردد؛ کوخ نشين در کنار کاخ نشين ، و ساکن خيمه همچون ساکن بناهاي رفيع مي توانند در آن بنگرند و به اندازه ي فهم و توانائي خود از آن توشه برگيرند!28
به عنوان مثال قرآن پهنه ي آسمان ها و زمين، و صحنه ي شب و روز را چنان توصيف مي کند که اگر چشم و قلب و قوّه ي ادراک خويش را به گونه اي بدان بيافکنيم که گويي براي اولين بار آن را مشاهده نموده ايم!در اين صورت در مي يابيم که قطعاً براي اين هماهنگي ، هماهنگ کننده اي نيازاست و براي اين سامان شگفت، عقلي تدبير گر لازم است و در وراي اين استواري و ثبات، قانوني استثنا پذير وجود دارد و اين همه نه سراب است و نه پوچ و بيهوده آفريده شده است. دست يافتن به اين شناخت کلي، نيازمند اطلاعات دقيق و دانش پيشرفته نيست و هر ميزان از علم و آگاهي - هر چند ابتدايي و ساده - اين هدف را محقّق مي سازد .
سيد قطب براي تأکيد بر اين نکته، مثالي ذکر مي کند و با اشاره به عبارت قرآني
[وَ خَلَقناکم أزواجاً]نبأ/8
اظهار مي دارد: مسأله ي «زوج آفريده شدن انسان ها »أمري است که هر انساني به سهولت و بدون نياز به دانش دقيق و گسترده اي آن را در مي يابد .29
چنانکه قرآن با اشاره به تقدير ماه در منزل گاه هاي متعدد «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمسَ ضِيَاء وَ القَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعلَمُوا عَدَدَ السِّنيِنَ وَ الحِسَابَ مَا خَلَقَ اللهُ ذَلِکَ إِلّا بِالحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَومِ يَعلمُونَ»30،حقيقتي را بيان مي کند که در ک آن، نيازمند علم ستاره شناسي و تخصص در اين علم نيست، زيرا ماه هر شب در محلي از آسمان و با شکلي خاص ، پديدار مي گردد31و همه آن را مشاهده مي کنند. بدين شکل و به مدد اين روشِ قرآن، همه ي انسانها بدون نياز به دانش دقيق و پيشرفته، قادرند جلال و شکوه هستي را دريابند! گر چه درک ماهيت و خصوصيات هستي آن گونه که علم جديد بخش هايي از آن را کشف نموده، انسان را گيج و متحير مي سازد.32

2-4-2-جايگاه تفسير علمي قرآن در في ظلال
 

سيد قطب، ديدگاه خويش را در إرتباط با نقش و جايگاه مباحث و کشفيات علمي در تفسير قرآن، به صورت مفصّل در في ظلال القرآن ارائه نموده است. از ديدگاه وي دستاوردهاي جديد و نظريات علمي به دو دسته تقسيم مي شوند. بخشي از آن را «حقايق علمي» مي نامد که از راه تجربه ي قطعي حاصل مي شود؛ و پاره اي ديگر از آن را «نظريات و فرضيات»مي داند که صرفاً نظريه و فرضيه اند و نه بيشتر.33
از نظر وي تنها فرضيات و نظريات علمي نيستند که غير قطعي، غيرنهايي و غير يقيني مي باشند بلکه اين حکم شامل حقايق علمي نيز مي شود؛ چه همه ي آنها مقيّد به محدوده ي تجربه ي بشري و ابزارها و شرايط آن مي باشند. اين در حالي است که در برابر اين دو، نصوص قرآني قرار دارد که مشتمل برحقايق قطعي، نهايي و مطلق است . براين اساس، او هر گونه تلاش براي تطبيق آيات قرآن بردستاوردهاي علمي - چه حقايق علمي و چه نظريات و فرضيات تغييرپذير-را خطايي روش شناختي مي داند 34که بايد از آن اجتناب شود .
سيد قطب برخلاف برخي از مفسران و انديشمندان متقدّم و متاخّر که سعي در بيرون کشيدن علوم و دانش هاي گونه گون از قرآن داشته، يا در صدد تطبيق آيات قرآن بر نظريه ها و دستاوردهاي جديد علمي برآمده اند!ضمن مخالفت شديد با اين رويکرد تفسيري، سه إشکال اساسي بري آن بر مي شمرد :
نخست آنکه، ارائه ي چنين تفسيري از قرآن، از نوعي احساس حقارت دروني نشأت مي گيرد !
دوم آنکه، اين گونه از تفسير ناشي از درک نادرست نسبت به ماهيت و وظيفه ي قرآن است !
و سوم آنکه، اين گونه از تفسير موجب تأويل تکلّف آميز و مستمرّ آيات قرآن بر فرضيات و نظريات تثبيت ناشده و تجديد پذير علمي مي گردد!35از اين رو، وي کساني را که به تطبيق قرآن برعلوم همت مي گمارند، يا در صدد استخراج جزئيات علوم از آن مي باشند و گمان مي کنند از اين راه به قرآن و دين خدمت نموده و به عظمت آن مي أفزايند و مرتبه ي آن را بر مي کشند!سرزنش مي کند و آنان را متعصبان ساده انديشي مي نامد که مبتلا به احساس خود کم بيني و حقارت شده اند و ايماني را که از اين طريق به دست امده باشد، سزاوار تجديد نظر مي داند!36همچنانکه وي با اشاره به کساني که در صدد اثبات«إعجاز علمي»قرآن هستند، اظهار مي نمايد: قرآن معجزه است!خواه نصوص ثابت و قطعي آن با کشفيات علمي -که داراي نوسان و قابل تعديل و تبديل است -مطابقت داشته باشد و خواه مطابقت نداشته باشد.37
حساسّيت و إحتياط مفسر في ظلال القرآن درباره ي تفسير علمي تا آنجاست که او حتّي با وجود سازگاري و مطابقت ظاهري نصوص قرآن با نظريه هاي علمي، از تطبيق آن دو بر يکديگر نهي مي کند! استدلال او در اين رابطه اينست که : نظريات علمي پيوسته از قابليت دگرگوني و تغيير جزئي يا کلي برخوردارند؛و هر گاه فرضيه ي جديد به دست آيد و -پس از آزمايش - به تفسير پديده هاي هستي نزديک تر ارزيابي شود، نظريه هاي پيشين بي إعتبار مي گردد! اين در حالي است که نصوص قرآني چه علم به حقايق آنها راه يابد و چه راه نيابد، در ذات خود صادق و ثابت اند.38
او براي تصديق اين ديدگاه، سه موضوع :«خلقت انسان»،«حرکت خورشيد» و «چگونگي پيدايش زمين» را که ديدگاه دانشمندان در مورد آنها در تغيير و تحول بوده مثال مي زند و براساس آن به نادرستي تطبيق و تحميل نظريات علمي برظواهر آيات قرآن استدلال مي کند.39
براين اساس، برخي برآنند که با توجه به اصول و قواعدي که سيّد قطب در في ظلال القرآن در پيش گرفته است،40بايد او را از منکران و ردّ کنندگان هر گونه تفسير علمي از قرآن به شمار آورد!41در حاليکه اين ديدگاه درست و دقيق به نظر نمي رسد؛ زيرا با مراجعه به في ظلال القرآن ديدگاه مؤلف آن-که برخلاف نظر فوق است -به وضوح آشکار مي گردد و چنانکه پس از اين خواهد آمد او در موارد بسياري 42در تفسير آيات قرآن از نظريات و دستاوردهاي علمي به دلايل مختلف که پس از اين ذکر خواهد شد، بهره برده است .
با توجه به آنچه ذکر گرديد، سيد قطب هرگز براين نظر نيست که از کشفيات و دستاوردهاي علمي مرتبط با هستي، حيات و انسان-چه از نوع حقايق و چه از نوع نظريات و فرضيات آن-نبايد در تفسير آيات قرآن و
فهم و فقه آنها بهره برد؛ بلکه وي معتقد است : مطابق با اين سخن خداوند که مي فرمايد :
[سَنُريهِم آياتِنَا فِي الآفاقِ و فِي أنفُسِهِم حَتَّي يَتَبَيَّن لَهم أنَّه الحقُ....]فصلت/53
لازم است در آنچه از آيات خداوند در آفاق و أنفس توسط علم مکشوف مي گردد، پيوسته توجه و تأمل نماييم و براساس آن به توسعه ي مدلول و مفاهيم قرآني در تصور خويشتن بپردازيم. مفسر في ظلال جهت رفع ايراد پيشين خود بر تفسير علمي ، سؤالي مطرح مي کند ؛ و آن سؤال اين است که :چگونه ممکن است چنين امري(تفسير در پرتو استفاده از دستاورد هاي علمي)بدون آنکه مدلول هاي غير نهايي و غير مطلق علمي منجر به تعليق و تحديد نصوص نهايي، قطعي و مطلق قرآني شود. تحقق يابد؟ او در پاسخ به اين سؤال، به مثالي اشاره مي کند و مي گويد: مثلاً در قرآن آمده است که :
[...و خَلَقَ کُلُّ شيءٍ فَقَدَّره تَقديراً]43فرقان /2
اين در حالي است که ملاحظات و تأملات علمي تا به امروز، از روي پاره اي از اين اندازه گيري ها، هماهنگي ها و دقّت هاي انجام گرفته در آفرينش هستي، پرده برداشته و مثلاً در رابطه با شکل زمين و مسافت خورشيد با آن و فاصله ي آن تا ماه، و از چگونگي حرکت زمين و هزاران خصلت و ويژگي ديگر آن که موجب گرديده براي زندگي بشر بر روي آن شايستگي و صلاحيت پيدا کند، به ما خبر داده است و اين دسته از ملاحظات و دريافت هاي علمي بدون آنکه با قطعيت و اطلاق نص قرآني منافات داشته باشد، در توسعه بخشيدن به مدلول آيه فوق و در تعميق آن در انديشه ي انسان مفيد و سودمند بوده اند.44
بدين شکل وي بهره مندي از چنين آگاهي هايي را به شرط آنکه صرفاً در راستاي توسعه و تعميق مدلول قرآني باشد بدون إشکال مي داند؛ لذا خود نيز به شکل قابل توجهي از اين گونه مباحث در تفسير آيات قرآن بهره برده است. البته در پذيرش اين ديدگاه سيد قطب تنها نيست و مفسران و انديشمندان ديگري نيز هستند که پيشرفت هاي علوم را -به شرط قطعيّت آنها و موافقتشان با ظواهر نصوص قرآني - براي فهم بهتر و بيشتر قرآن و کشف معاني و حقايق مجهول آن مفيد و بلکه ضروري مي دانند. لذا در ميان گونه هاي مختلف تفسير علمي ، اين نوع از تفسير، سودمند ترين و مقبول ترين آن محسوب مي گردد.45
شايان ذکر است که ديدگاه مفسر في ظلال در اين راستا مشتمل بر دو نکته ي سخت گيرانه است :
نخست آنکه، وي به هيچ وجه نظريات و کشفيات علمي را قطعي و يقيني نمي داند؛ در نتيجه هيچ گاه آن نظريات را مدلول دائمي و حتمي آيات قرآن به شمار نمي آورد. از نظر او اين نظريات تنها در حدّ يک «احتمال» باقي مي مانند؛ لذا وي در في ظلال پيوسته آنها را با کلمات و عباراتي چون:«شايد»و«ممکن است» همراه مي سازد. بدين شکل خواننده ضمن بهره مندي از توضيحات سودمند علمي و اطلاعات جديد ارائه شده در إرتباط با حقايق قرآن، به سبب تذکر و اشاره ي مفسر، آن ها را تنها در جايگاه يک احتمال که ممکن است از صحّت برخوردار باشند، مي نشاند و همچنان ذهن و انديشه ي خويش را براي آگاهي از نظريات و کشفيات جديد باز مي گذارد و منتظر آنها مي ماند .
به عنوان مثال سيد قطب در تفسير آيه ي
[وَ ألقَي في الأرض رَواسي أن تميدَ بکُم]لقمان/10
ديدگاه دانشمندان زمين شناس را در اين رابطه ارائه مي دهد و مي گويد : از نظر آنها «رواسي» برآمدگي هاي طبيعي پوسته ي زمين است که در أثر برودت دروني زمين و يخ بستن گازهاي آن و به سبب کاهش حجم آنها شکل مي گيرند؛ زيرا در اين حالت پوسته ي زمين دچار جمع شدگي و چين و چروک مي گردد؛ در نتيجه به سبب جمع شدگي هاي دروني و با توجه به حجم گازهاي يخ بسته و به دليل کاهش يافته حجم آنها،پستي و بلندي هايي در اينجا و آنجا شکل مي گيرد .
او در إدامه در ارتباط با صحّت اين ديدگاه علمي، اظهار مي دارد:چه اين نظريه صحيح باشد و چه نباشد کتاب خداوند مقرر مي دارد که وجود اين کوهها موجب حفظ توازن و تعادل زمين مي شود و آن را از آشفتگي و اضطراب و جنبش(دائمي)باز مي دارد . البتّه چه بسا نظريه ي اين دانشمندان درباره ي چگونگي شکل گيري کوه ها صحيح باشد و برجستگي هاي زمين در يک جا، توازن بخش فرورفتگي هاي آن در جاي ديگر باشند و....46بدين شکل مفسر في ظلال هم ديدگاه علمي مطرح شده را ارائه مي دهد و مخاطب آن را از مطلع مي سازد و مدلول آيه را در ذهن او توسعه و تعالي مي بخشد و هم بدون پذيرش قطعي اين ديدگاه، درستي آن را محتمل مي داند.47
نکته دوم آنکه ، سيد قطب در موارد متعددي از تفصيل و تبيين آيات براساس مباحث و نظريات علمي مطرح شده، اجتناب مي ورزد. استدلال وي در اين باره آن است که آن مباحث صرفاً نظريات و فرضياتي هستند که ازحدّ فرض و گمان تجاوز نمي کنند و دستخوش تغيير و تصحيح خواهند شد؛ لذا نمي توان مدلول آيات قرآن را برآنها تطبيق نمود. به عنوان مثال در رابطه با مقصود از «سته أيام»در آيه ي شريفه :
[إنَّ ربکم الله الذي خلق السماوات و الدرض في ستةِ أيّامٍ...]أعراف/54
ضمن اشاره به چند نظريه ي علمي، معتقد است : هيچ کس به صورت قطعي و روشن نمي تواند مقصود از اين زمان را مشخص کند! لذا همه ي ديدگاه هايي که درباره اين نصّ و نصوص مشابه آن با نام «علم»مطرح شده است از مرتبه ي فرض و گمان پيشتر نمي روند و هرگونه پذيرش چنين ديدگاه هايي نشانگر شکست روحي پذيرنده ي آن در برابر «علم» است و ما از هر گونه اشاره به اين گونه فرض و گمان ها که کمکي به هدف و جهت گيري نص نمي کنند پرهيز مي کنيم!48
در مواردي نيز نظريات و تفاسير علمي ارائه شده در رابطه با آيات قرآن را کاملاً نادرست و «خطا و خَبط»مي نامد و معتقد است : اين نظريات به هيچ وجه با مدلول آيات قرآن همخواني و سازگاري ندارند. به عنوان نمونه در ذيل آيه :
[أوَ لم يَروا أنا نأتي الأرض نَنقُصُها من أطرافها...]49رعد/41
با توجه به سياق آيه معتقد است : منظور از کاستن از «أطراف زمين »إضمحلال و سقوط تدريجي قدرتمندان و ثروتمندان به دنبال فساد و کفر و طغيان آنهاست!سيد قطب برداشت خود را معناي متيني براي اين آيه مي داند و از نظر او ديدگاه ديگري که با دعوي تفسير علمي در رابطه با اين ونصّ ذکر شده است 50خبط و ياوه اي است که با سياق آيه به هيچ وجه سازگار نيست .51
در مواردي نيز برخي از نظريات و دريافت هاي علمي را خالي از تعارض با مفاهيم إجمالي نصوص و آنها را نزديک به مدلول حقايق قرآني معرفي مي کند.52

پي نوشت:
 

1استاديار و عضو هيأت علمي گروه الهيات دانشگاه بوعلي سينا
آدرس:ملاير-انتهاي خيابان سعدي-مجتمع آپارتماني امام«ره»بلوک6طبقه سوم
تلفن0851 2214250
پست الکترونيک:siavoshi2@noavar.com
2سيد قطب(1906-1966م)يکي از مفسران و انديشمندان برجسته ي مسلمان است که با نگاهي اصيل و حقيقت ياب به قرآن و آموزه هاي اسلامي روآورد و در صدد برآمدند تا با ارائه ي قرائتي روشن و صريح و اثر گذار از تعاليم اسلام و قرآن برنقش آفريني انسان سازي و هدايت گري قرآن تاکيدي دوباره نمايد. آثار متعدد و مفيد وي از جمله تفسير گرانسنگ «في ظلال القرآن»در اين راستا قابل توجيه است؛ چنانکه همين جهت گيري راستين و اصيل سرانجام موجبات شهادت وي را به دست فرعون زمان وي (جمال عبدالناصر)فراهم ساخت. براي توضيحات بيشتر در باره شخصيت سيد قطب و تحولات فکري وي ر.ک: کرم سياوشي، تحليل انتقادي مباني و روش تفسيري سيد قطب در في ظلال القرآن(رساله دکتري، دانشگاه تربيت مدرس،1384ش )
3ـ ر.ک: عفت محمد الشرقاوي؛ اتجاهات التفسير في مصر في العصر الحديث، ص418
4ـ ر.ک:محمد الغراوي، التفسير العلمي للقرآن بين الرفض و القبول، صص228و233
5ـ عدنان زر زور، مدخل الي تفسير القرآن و علومه ،ص231
6ـ ر.ک: کامران ايزدي مبارکه، شروط و آداب تفسير و مفسر،ص325
7ـ البته پيش از وي، گاه معتزله نيز که به تفسير عقلي آيات مي پرداختند، نيز شيخ الرئيس بوعلي سينا(370-428ه)،و إخوان الصفا(قرن چهارم هجري)براثر نفوذ و رواج حکمت، فلسفه و نجوم يوناني و برمبناي اطلاعات و برداشت هاي علمي آن زمان، خصوصاً منطبق بر هيأت بطلميوسي، به تأويل و تفسير علمي از آيات قرآن اقدام مي نمودند . ر.ک:(يعقوب جعفري، تفسيري علمي قرآن در ميان ردّ و قبول، صص25-36محمد حسين ذهبي التفسير و المفسرون، ج466/2-467
8ـ ر.ک: ابوحامد غزالي، إحياء علوم الدين ،ج289/1.همو، جواهر القرآن،صص43-51
9ـ از ابن مسعود نقل گرديده که :"اذا أردتُم العلمَ فأثيروا القرآنَ فإنّ فيه خيرَ الاولين و الآخرينَ"اين خبر با ألفاظ مختلفي نقل شده است . ر.ک:زرکشي، البرهان ،ج454/1طبرسي، مجمع البيان،ج33/1. سيوطي، درّ المنثور،ج127/4.ابن اثير ، النهايه في غريب الحديث، ج223/1و...لازم به ذکر است که در برخي از منابع روايي اين سخن به پيامبر (ص)نسبت داده شده است. ر.ک: عبدالرحمن بن محمد الثعالبي، تفسير الثعالبي(الجواهر الحسان في تفسير القرآن)،ج123/1. متقي هندي، کنزل العمال،ج548/1حديث 2454. همچنانکه در برخي منابع ديگر به امام علي (ع)نسبت داده شده است. ر.ک: فرات بن ابراهيم بن فرات کوفي؛ تفسير فرات کوفي ،ص68
البته برخي را عقيده براين است که :حديث ابن مسعود، صرفا در رابطه با علومي است که وي با آن آشنايي داشته و آن، علوم و معارف ديني است و مقصود از اولين و آخرين، سابقين و لا حقين انبيا و شرايع آنان مي باشد. که تمام آن چه در آن ها آمده در قرآن فراهم است . ر.ک: محمد هادي معرفت، علوم قرآني (خلاصه مجموعه 6جلدي التمهيد)
10ـآياتي مانند،أنعام/38:«ما فَرطنا في الکتاب مِن شَيءٍ».نحل/89:«و نَزَّلنا عليک الکتاب َ تِبياناً لِکُلّ شَيءٍ
11ـ ر.ک: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج393/2-403
5« فيه کلُّ شيءٍ الّا التفسير »:اين سخن را ابوحيان اندلسي در البحر المحيط از برخي از متطرفين از علماء نقل کرده است. ر.ک: البحر المحيط، ج1ذيل آيه 106از سوره بقره
12ـ ر.ک:محسن عبدالحميد، الرازي مفسّراً ،ص280
2ـ به عنوان مثال ر.ک:محمد ابراهيم اسماعيل، القرآن و إعجازه العلمي، ص6
15ـ ر.ک:محمد علي ايازي، قرآن و تفسير عصري، ص125. فروغ پارسا ، زمينه ها و انگيزه هاي تفسير علمي، صص68-70و72-73عدنان زر زور، پيشين،صص231-234
16ـ ر.ک: بهاء الدين خرمشاهي، تفسير و تفاسير جديد ،صص59-60و121-122. عفت محمد الشرقاوي، پيشين،368محمد ابراهيم شريف، اتجاهات التجديد في تفسير القرآن الکريم في مصر،ص628
17ـ عبدالرحمن کواکبي در اين رابطه کتاب :«طبايع الاستبداد و مصارع الاستعباد» را تأليف نموده است .
18ـ محمد بن احمد الاسکندراني(از علماي قرن 13ه)،در اين رابطه تفسير:«کشف الأسرار التورانية القرآنية»را در 3مجلد نوشته است.
19ـ ر.ک: الموافقات ج55/2-56به نقل از :محمد حسين ذهبي، پيشين،ج485/2و488
20ـ ر.ک:احمد عمر ابوحجر، التفسير العلمي للقرآن في الميزان،صص297-302محمد حسين ذهبي، پيشين،صص491-494
21ـ ر.ک:محمد الغراوي، پيشين،صص246-252.دکتر محمد حسين علي الصغير، المبادي العامه للتفسير،ص117.عدنان زَر زور، پيشين، صص243-248. دکتر عماد محمد عبدالکريم ، الإمام الشهيد حسن البنا و منهجه في تفسير القرآن الکريم،صص147-151
22ـ في ظلال القرآن ، ج1858/4و2376
4ـ توجيه يکي ديگر از پژوهشيان قرآني در اين زمينه چنين است :«اعجاز علمي قرآن »مربوط به اشاراتي است که از گوشه هاي سخن حق تعالي نمودار گشته و هدف اصلي نبوده است، زيرا قرآن کتاب هدايت است و هدف اصلي آن جهت بخشيدن به زندگي انسان و آموختن راه سعادت به او است. از اين رو اگر گاه در قرآن به برخي اشارات علمي برمي خوريم، از آن جهت است که اين سخن از منبع سرشار علم و حکمت الهي نشات گرفته و از سرچشمه علم بي پايان حکايت دارد(قل انزله الذي يعلم السِّرِّ في السَّماوات و الارض)فرقان/6ر.ک:محمد هادي معرفت، علوم قرآني، پيشين.
24ـ في ظلال القرآن،ج543/1-545و ج2943/5
25ـ ر.ک: همان،ج181/1-182،ج1399/3وج2376/4
26ـ همان،ج3633/3همچنين ر.ک:ج1084/2،ج3095/5-3096وج3637/6-3638،3804،3832،3816-3833
27ـ همان،ج3817/6
28ـ همان ،ج1/ 543-545،ج721/2،ج2943/5وج3360/6
29ـ همان،ج2804/6
30ـ يونس /5
31ـ في ظلال القرآن،ج1765/3.همچنين ر.ک:ج1084/2،ج2044/4،ج2785/5،ج3804/6
32ـ همان،ج3633/6
33ـ همان،ج182/1،ج1858/4
34ـ همان،ج182/1وج2458/4،2376
35ـ همان،ج182/1
36ـ همان،181/1وج1857/4-1858
37ـ همان،ج3451/6
38ـ همان،ج1857/4-1858ور.ک:ج280/1،ج2523/4،2376وج3679/6
39ـ همان،ج183/1-184
5ـ برخي از اين اصول عبارتند از :تفسير نص بدون توجه به پيش فرض ها و انتظارات پيشين، توقف در محدوده ي نصوص، اطناب در موارد مبهم، اجتناب از اسرائيليات، نپرداختن به مباحث مفصل فقهي، لغوي و..ر.ک: کرم سياوشي، تحليل انتقادي مباني و روش تفسيري سيد قطب در في ظلال القرآن،پيشين
41ـ فهد الرومي، اتجاهات التفسير في القرن الرابع عشر،ج1050/3
1ـ به عنوان مثال ر.ک: في ظلال القرآن ،ج1392/2-1393،ج2458/4،ج3110/5،3038-3113،ج،3878 ،3385/6
2ـ و هر چيزي را آفريده و بدان گونه که در خور آن بوده اندازه گيري کرده است. ر.ک: محمد مهدي فولادوند، ترجمه قرآن کريم
44ـ في ظلال القرآن،ج183/1وج3451/6براي مطالعه ي موارد ديگر، ر.ک:ج2786/5وج3804/6،3733
45ـ ر.ک: محمد علي رضايي اصفهاني، درآمدي برتفسير علمي قرآن،صص327-348
46ـ في ظلال القرآن،ج2786/5همچنين ر.ک:ج3804/6
3ـ همچنين ر.ک: همان،ج3833/6ذيل آيه «ثم شققنا الأرض شقّاً»عبس/26و..
48همان،ج1296/3-1297براي مطالعه ي موارد ديگر ، ر.ک:ج2458/4،2376ج3632/6،3714
4ـآيا نديده اند که ما [همواره]مي آييم و از اطراف اين زمين مي کاهيم؟
2ـ برخي از نويسندگان آيه بالا را به جدا شدن ماه از زمين تفسير کرده اند. کواکبي رد اين زمينه مي نويسد:«وحقّقوا انّ القمر منشق من الارض و القرآن يقول :انّا ناتي الارض ننقصها من أطرافها»گو اينکه مقصود از «أطراف»،قمر است و مراد از «نقص»،جدا کردن ر.ک: کواکبي ، طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد، صص43تا46به نقل از :احمد عمر ابوحجر، پيشين،ص190
51ـ في ظلال القرآن، ج2065/4و پاورقي. براي مطالعه ي موارد ديگر، ر.ک:ج2134/4،2138،2376،2458،2459
52ـ به عنوان مثال ر.ک: همان، ج2375/4-2376
 

منبع:تبریز، دانشگاه علوم پزشکی ، قرآن و روانشناسی علوم تربیتی ، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه،1385